پاسخ به این سؤال که «شیء صناعی چیست؟» وظیفهای است که من در این کتاب به عهده گرفتهام. این سؤال از دو عاملی به وجود آمدهاست که به نظر من مشخصا با جامعه معاصرمرتبطند، هرچند که شکل گیری این عوامل مربوط به سالهای آغازین قرن اخیراست. عامل اول، رابطه تغییر یافته (شاید واژه تیره شده دقیقتر باشد) بین صناعت و هنرهای زیبا هم در نظریه و هم در عمل است که قبلا شکل گرفته و همچنان رو به گسترش است. از آنجایی که حوزه صناعت فاقد نظریه انتقادی مختص به خود است، هنگام قضاوتهای نقادانه درباره اشیای صناعی، بحث به حول مفهوم هنرهای زیبا تمایل پیدا میکند و اینطور نتیجه گرفتهمیشود از آنجا که اشیای کاربردی نمیتوانند زیبا باشند، بنابراین هنر محسوب نمیشوند. عامل دوم، رابطه بین صناعت و طراحی است. این رابطه مهم است زیرا حرفه طراحی، که شهرتش مدیون تولید ماشینآلات صنعتی است، ارتباط بنیادین صناعت با عملکرد را با تولید زیاد محصولاتی که استفاده روزانه دارند، متحول کردهاست. نتیجهاین اقدام، ایجاد موقعیتی منحصر به فرد در جهان مدرن است، ولی موقعیتی که عمدتا توسط منازعاتی که صناعت و هنرهای زیبا را به جان یکدیگر میاندازند، مغفول ماندهاست.